تفریط گرایی ویا فرار از مسئولیت! بخش دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
نوشتۀ: انجنیر محمد نذیر تنویر، هالند
به سلسلۀ مضامین «انس با وحی»: برداشتی از آیات 25-33 سورة الحاقه
توجه:
قسمت اول را روی این لینک مطالعه نماید:
http://afghanfoundation.net/?p=9641
بخش دوم:
– اینجاست که ضرورت بال دومی از برای پرواز بسوی الله (ج) مطرح می گردد!
بال ترس از الله (ج)!
ترس از الله (ج) یعنی ترس از تخطی «حدود و احکام» الهی می باشد، که این ترس به نیروی «راستی و صداقت» در فرد شکل یافته، که این خود به مثابه ی محبت الله (ج) نسبت به فرد می باشد.
این ترس به مثابه ای خوف از شیر و پلنک و از ظلم فرعونیان نیست!
این ترس ضمن آنکه به قلب، اضطراب نمی دهد، بلکه به قلب آرامش را نیز بار می آورد، و حیات فرد را در جهت سعادت مسیر می دهد.
بلی! ترس از الله (ج) رهگشایی امور است:
وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿الطلاق:٢﴾
و هر کس از الله بترسد (پرهیزگاری و پارسایی پیشه کند)، الله راه نجات (از هر تنگنائی) را برای او فراهم میسازد.
ضمن آنکه رهگشایی امور است، در امور نیز سهولت و آسانی را پدید می آورد:
وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا ﴿الطلاق:٤﴾
و هرکه پروا الله کند، الله در کارش آسانی پدید می آورد.
نه تنها فرد را از تنگنائی امور نجات داده و در امورش سهولت بار می آورد، بلکه الله (ج) گناهان فرد را نیز از وی می زداید، و رفعت درجات را نیز نصیب اش می گرداند:
وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا ﴿الطلاق:٥﴾
و هر کس از الله بترسد، الله گناهانش را از وی می زداید، و پاداش اش را بزرگ می گرداند.
پس چرا این دو جوان خوش آواز؛ (که ماشاء الله صفحات پُر رنگی انترنتی، از تلاوت قرآن دارند)، تنها این بخش از آیات را انتخاب نموده اند؟
ایشان با این شیوه خواسته اند تا «یک بُعدی فکران» را از خواب غفلت برخیزانند، و بر رفعت درجات- و «ازدیاد ایمان» پرهیزگاران بیافزایند!
بلی! آیات 25 تا 33 سوره الحاقه، که هشداریست بر یک بُعدی فکران!
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ ﴿٢٥﴾
و امّا کسی که نامه ی اعمالش به دست چپش داده شود، میگوید: ای کاش هرگز نامه ی اعمالم به من داده نمیشد!
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ ﴿٢٦﴾
و هرگز نمیدانستم که حساب من چیست!
يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ ﴿٢٧﴾
ای کاش پایان بخشِ عمرم، همان مرگ بود و بس!
اینجاست که انسان باید متوجه گردد که مرگ نهایت کار- ویا پایان بخش حیات نیست. بلکه مرگ حالت انتقالی (برزخ) از برای رفتن به جهان ابدی را دارد.
مَا أَغْنَىٰ عَنِّي مَالِيَهْ ۜ ﴿٢٨﴾
دارائی من، مرا سودی نبخشید، و به درد (بیچارگی امروز) من نخورد.
هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ ﴿٢٩﴾
قدرت من، از دست من برفت! (و دلیل و برهان من، پوچ و نادرست از آب درآمد!).
سلب قدرت، شدید ترین عذاب است که فرد نتواند در برابر حالات جدید از خود دفاع نماید. تمام نیروهای کنونی؛ که خود رحمت هست از جانب پروردگار، از وی سلب می گردند. بینایی، شنوایی، زیبایی، سخنوری ووو… (آنچنانی که در آیت 56 سوره الاعراف بیان رفت که مسئول انتخاب مسیر هستند)، همه از وی گرفته می شود، حتی نیروی فریاد کشیدن را نمی داشته باشد تا کمی سبک گردند.
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾
(الله (ج) به فرشتگان نگهبان دوزخ دستور میفرماید:) او را بگیرید و به غل و بند و زنجیرش کشید.
سلب هرگونه صلاحیت می شوند، چونکه از صلاحیت های شان سوء استفاده بردند. درین جا و آیات بعدی، تأثیرات گناه به شکل هیبتناکی بیان شده است:
سلب آزادی، سلب جبران گناه، سلب تحرک حتی در حال بریان (کباب) شدن و تداوم مسلسل و زنجیروار عذاب.
ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ﴿٣١﴾
سپس او را به دوزخ بیندازید.
ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿٣٢﴾
سپس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد گز است وى را در بند كشيد.
إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ الْعَظِيمِ ﴿٣٣﴾
چرا که او به خداوند بزرگ ایمان نمیآورد.
– در همچو هشدار های الهی، بازهم شیطان و هوای نفس، آرام نگرفته و به فرد چنان ذهنیتی را خلق و ترزیق می دارد که گویا مخاطبین، تنها «کافرین و منافقین» می باشند. در حالی که «کفر و نفاق» در اعمال، عام بوده و شامل حال مسلمین نیز می گردد!
یکی دیگر از درد های جامعه افغانی ما، همین نکته نیز می باشد که حتی در بسیاری موارد باعث کشیدگی و قطع روابط بین دوستان و خویشاوندان می گردد. زیرا در ایشان تشخیص «کفر و نفاق» در «عمل» ویا در «عقیده» وجود ندارد. به مجرد شنیدن هشدار الهی (نسبت به اینکه به کسالت به نماز بلند شدن، وفا بعهد نکردن، دروغ گفتن، امانتدار نماندن ووو… از علایم نفاق- ویا اینکه ناسپاسی ووو… از علایم کفر- ویا اینکه به غیر الله را خواندن و طلب چیزی نمودن ووو… از علایم شرک می باشند)؛ فرد سخت عصبی شده و طرف هشدار دهنده را متهم به منافق- کافر- ویا مشرک خواندن خودش می نماید.
در حالی که «کفر و نفاق» در «عمل» شامل حال مسلمین نیز می باشد؛ که همین هشدار های الهی، مسبب دوری گزیدن از گناه برای گنهکاران- و رفعت درجات مؤمنان می گردد.
مسلمان نباید گناهانش را کوچک و ضعیف تصور نماید، و از جانب دیگر به آمرزنده گی اش مطمئن باشد!
امید به آمرزنده گی- و بخشایش الهی، چیزی دیگری ست، و لازمه صفت مؤمنان می باشد؛ حتی بعد از ارتکاب بزرگترین گناه ها و رجعت دوباره بسوی پروردگار اش. اما مطمئن بودن در بخشیده شدن اش، یکنوع غیب گویی و صفت کفری می باشد. این اطمینان ناشی از تعقیب خطوات (قدم های مرحله به مرحله) شیطان می باشد که فرد را در مسیر «یک بُعدی» شدن می کشاند تا با رحمانیت الله (ج)؛ عدالت الله (ج) را زیر سوال برده و مستور بگرداند.
پس باید مسئولیت پذیر گشت و نفس را در جهت تقوای الهی نیز پرورش داد، تا بتوانیم به راحتی بسوی پروردگار خویش پرواز نمایم.
بلی! پرواز با دو بال «ترس»- و «امید» از الله (ج)!
بخش سوم:
اینجا شاید سوال خلق گردد که راه های پدید آوردن «ترس از عذاب الهی» در فرد چیست، تا مانع انجام گناه در وی گردد؟
فورمول کلی و اساسی آنرا، کلام الهی در یک کلمه خلاصه کرده است:
…(منتظر بخش سوم یعنی بخش پایانی بمانید)